پاپاراتزی




پاپاراتزی در زبان ایتالیایی به نوعی پشه مزاحم اطلاق می‌شود. ولی بیشتر از آن‌که این نام منتسب به پشه‌های ایتالیایی باشد؛ به عکاسان زیرکی اطلاق می‌شود که با مهارت و فراست در پی گرفتن عکس‌های پنهانی از اشخاص معروف هستند. عکاسان پاپاراتزی مانند جاسوسان حرفه‌ای ساعت‌ها، روزها و گاها ماه‌ها سوژه خود را تعقیب می‌کنند تا بتوانند عکسی از سوژه خود بگیرند که تا به حال در ویزور هیچ عکاسی دیده نشده است.

نام عکاسی پاپاراتزی با نام رونه گاللا عجین شده است؛ عکاس مشهور آمریکایی که مانند پشه، پابه‌پای سوژه‌های خود می‌رفت. اما داستان از آنجایی آغاز شد که گاللا می‌خواست عکسی از مارلون براندو بگیرد.

او ستاره‌ی بداخلاق سینما را قدم به قدم تعقیب می‌کرد. مزاحمت‌های او تا آنجائی ادامه یافت که براندو از دست گاللا شکایت کرد. دادگاه ایالتی، گاللا را  به رعایت فاصله دو متری از مارلون براندو محکوم کرذ. گاللا ولی دست بر دار نبود؛ تعقیب‌ها همچنان ادامه داشت. عاقبت آقای پدرخوانده آنقدر عصبانی شد که با مشت به جان عکاس افتاد، این ضرب و شتم آنقدر شدید بود که فک و پنج دندان گالا خرد شد و کار به دادگاه و غرامت کشید. ولی این پایان کار نبود؛ همان‌طور که در عکس بالا می‌بینید؛ رونه گللا با کلاه کریکت و با فاصله دو متری مشغول تعقیب سوژه خود شد تا ثابت کند که از دست عکاسان پاپاراتزی، هیچ راه فراری وجود ندارد.


فید صراحی


تهران‌گردی


- توپخونه، حقیقت همیشه زنده تاریخ است.

- آپادانا را خدا آزاد کرد.

- تخت طاووس پاره تن من بود.


فید صراحی 


مادر! پسرت به خانه بازگشته!



ارنست هاس این عکس را در سال 1947 به تصویر کشید. سال‌ها بعد از مرگ مایاکوفسکی، شاعری که برای این عکس شعری سرود:

غمگینم

چونان پیرزنی

که آخرین سربازی که از جنگ برمیگردد

پسرش نیست.


فید صراحی


شکست یا پیروزی


چه می‌شود گفت در مورد کمانداری که خدنگ تیر خویش را به سوی خود نشانه رفته است. شکست او پیروزی و پیروزی او شکست است.
گیلبرت گارسین، عکاس نبود؛ کارگر یک کارخانه لامپ‌سازی بود. وقتی در 65 سالگی از کارخانه بازنشسته شد. برای پرکردن اوقات فراغتش یک دوربین عکاسی خرید. به علت کهولت سن، قادر به مسافرت یا خروج از خانه نبود تا اینکه در یک مسابقه عکاسی برنده‌ی یک دوره آموزشی مونتاژ عکس شد. کلاسی که به زعم خودش، زندگی‌اش را دگرگون کرد.
گارسین روی میز خود ماسه می‌ریخت و با دو چراغ مطالعه نورپردازی می‌کرد. یک دستگاه اسلاید هم معولا تصویر آسمان را روی دیوار می‌انداخت. عکس‌هائی را که قبلا گرفته بود را روی میز می‌چید و از آن‌ها عکس می‌گرفت. نتیجه کار آنقدر فوق‌العاده بود که شاید نتوان نظیری برای این عکاس پیدا کرد. فلسفه، جهان بینی و خلاقیت عکس‌های او به حدی برجسته بود که عکس‌هایش به دفعات متمادی مورد تحسین و ستایش قرار گرفت.





فلسفه و احساس شاعرانه، دو ویژگی تمامی عکس‌های اوست.  دو عکس بالا را عاشقانه‌های شبانه و تغییر جهان نام نهاد. برای دیدن دیگر آثار این هنرمند می‌توانید به سایت شخصی وی یا به جستجوی گوگل نگاهی بیاندازید

فید صراحی

قهوه تلخ و پژو آردی


ما ایرانی‌ها استاد بی‌بدیل ترکیب پدیده‌های متضاد هستیم. یک روز موتور پژو را روی پیکان می‌گذاریم. فردا، نوبت موتور پیکان است که بر جان پژو می‌نشیند. یک روز دیگر هم موتور پژو را بر روی خودروی ملی و دیگر بار موتور زانتیا بر گرده‌ی پژو. نتیجه واضح و روشن است: شکست!

قهوه تلخ، آخرین مجموعه مهران مدیری، همه چیز دارد. بازیگران تراز اول، کارگردان با تجربه و صاحب سبک، دکوپاژ عالی و نورپردازی و حتی گریم مناسب. اما قهوه تلخ، مجموعه خوبی نیست. اما چطور ممکن است که برآیند یک تیم قوی و حرفه‌ای، در جذب مخاطب عمومی متناسب با هزینه‌های آن و انتظار افکار عمومی به موفقیت چندانی دست نمی‌یابد. و چه بسا اگر شهرت عالم‌گیر مدیری و جوایز رنگارنگ این مجموعه نبود؛ شاید نتیجه بسیار غم‌انگیزتر بود.

نویسندگی مجموه تلخ به عهده خشایار الوند و امیرمهدی ژوله است. خشایار الوند، فیلمنامه‌نویس با تجربه و باهوشی است. امیرمهدی ژوله هم یکی از بهترین ژورنالیست‌های طنز ایران است. اما اشتباه استراتژیک مدیری آنجا اتفاق می‌افتد که می‌خواهد از ترکیب این دو یک فیلمنامه طنز بیرون بکشد.

مهران مدیری پس از قطع همکاری با پیمان قاسم‌خانی در مجموعه مرد هزار چهره به سراغ این دو نفر آمد. در مرد دو هزار چهره، این ضعف، به خوبی نمایان نشد. چرا که شخصیت‌های مرد دو هزار چهره، تکرار مجموعه قبلی بودند که توسط یکی از بهترین فیلمنه‌نویس‌های طنز به نگارش در آمده بود. اما حکایت قهوه تلخ، حکایت دیگری‌ست.

قهوه تلخ، طرح خوبی دارد. پرتاب یک استاد تاریخ مقراراتی و قانون‌مند به یکی از بل بشوترین دوره‌های تاریخ می‌تواند بستر خوبی برای پرداخت یک قصه باشد. به اعتقاد نگارنده، در فیلمنامه‌نویسی طنز، هیچ رکنی به اندازه کنتراست شخصیتی، دست نویسنده را برای پرداخت داستان باز نمی‌گذارد. آنارشی حاکم بر دربار آن زمان می‌تواند ضامن یک داستان خوب و دلچسب برای خلق یک مجموعه طنز باشد. ولی در قهوه تلخ، به رغم همه‌ی تلاش‌های تیم نویسنده، شخصیت‌های مناسب خلق نمی‌گردد. و اغلب چهره‌های این سریال نوعی تیپ هستند که با یک شخصیت تکرار و تکرار می‌گردند. تنها کنتراست شخصیت‌های این مجموعه بین سیامک انصاری اتفاق می‌افتد و بقیه بازیگران. در واقع، ما شاهد دو شخصیت در بستر روایت داستان بیشتر نیستیم. شخصیت نیما کریمی زند با بازی سیامک انصاری و شخصیت بقیه بازیگران این فیلم با شخصیت یک آدم دغل و  حقه‌باز که در آنارشی حکومتی به دنبال سود و منافع شخصی هستند. ایراد کار آن‌جا مشخص می‌شود که شما می‌توانید کلیه دیالوگ‌های داموس الملک را به اتابک ببخشید یا از دواء المک بخواهید که دیالوگ‌های اقبال السلطنه را بگوید. حال، به دلیل عدم وجود کنتراست شخصیتی، بار طنز این مجموعه فقط بر روی دوش سیامک انصاری می‌نشیند که موقعیت‌ها و سکانس‌های کمیک خلق کند و بخواهد که بیننده را به خنده واردار کند. دلیل این مدعا همین بس که کافی‌ست تنها یک قسمت، سیامک انصاری را حذف کنید؛ تا مرگ طنز این مجموعه را با چشمان خود ببینید. مهران مدیریِ بازیگر هم در نقش بلوتوس، توفیقی نمی‌یابد. شخصیت بلوتوس آن‌قدر توسط بقیه بازیگران تکرار شده است که حتی گم شدن بلوتوس در قسمت‌های اخیر و حذف یکی از بهترین بازیگران طنز ایران، هیچ خدشه‌ای به داستان وارد نمی‌کند.

کریستوفر نولان در مصاحبه‌ای گفته بود که فیلمنامه مهم‌ترین اصل سینمای من است. موضوعی که در مجموعه قهوه تلخ با یک اشتباه تاریخی فراموش می‌شود و یکی از پر دکوپاژترین مجموعه‌های طنز ایران را دچار تنزل می‌کند و یک پوئن منفی برای مدیریِ کارگردان و هزار پوئن منفی برای مدیریِ بازیگر به علت ایفای یکی از بی‌خاصیت ترین نقش‌های مدت عمرش ثبت می‌کند.


بازنشر در خبرگزاری انتخاب، قطره،  پارسینه و خبرگزاری الف

راهنمای کنکور 90


- هر جمله‌ای که جای فعل و فاعلش برعکس بود؛ از امام خمینی است.

- علت کلیه موفقیت‌های ایران،  ظهور اسلام است

- جواب کلیه سوالات " این شعر از کیست؟"، علیرضا قزوه است.

- هیچ موفقیتی در سال‌های 1357 تا 1384 رخ نداده است.

- هر گزینه‌ای در هر سوالی(حتی فیزیک و شیمی) که به "ولایت فقیه" اشاره داشت؛ همان گزینه درست است.


فید صراحی


چگونه فردوسی‌پور شویم؟

1-      فرفری: فردوسی‌پور شدن بدون موهای فرفری تقریبا محال است. اگر موهای فرفری ندارید همین جا این  متن را رها کنید و سراغ یک شغل دیگر بگردید!

2-       صحبت کردن با سرعت سی کلمه در ثانیه: جوری که نه خودتان متوجه شوید نه کس دیگر! چون سرعت صحبت کردن مردم عادی بسیار پائین‌تر از رکورد شماست، با این ویژگی می‌تونید هر بلائی که خواستید بر سر مخاطب خود بیاورید. در این روش مخاطب باید بعد از ضبط برنامه، چند بار آن را به صورت حرکت آهسته ببیند تا بفهمد چه تیکه‌ها و متلک‌هائی را نوش جان کرده است.

3-      عکس: برای فردوسی پور شدن باید شما قادر باشید بین دو عکس روی دیوار دعوا بیاندازید؛ جوری که بزنند شیشه قاب عکس همدیگر را خرد کنند. نقش شما حین دعوا بسیار تعیین کننده است، باید آرام بنشینید و لبخند بزنید! برای شروع می‌توانید از دو قاب خالی عکس شروع کنید.

4-      کت چرم: کت چرم از نان شب برای این سبک واجب‌تر است. به خاطر داشته باشید که تحت هیچ شرایطی نباید این کت را از تن‌تان بیرون بیآورید، حتی موقع خواب یا استحمام، تابستان و زمستان هم فرقی ندارد. کت چرم، ضامن امنیت شغلی شماست.

5-      اطلاعات: برتری شما نسبت به بقیه مجریان و گزارشگران فوتبال در این زمینه نمود می‌کند. باید بدانید که مسی پارسال قبل از کلاسیکو شام چه خورده است یا چرا برادرزن کریستیانو رونالدو بادمجان دوست ندارد. هرچه اطلاعات شما عجیب غریب‌تر باشد، توفیق شما بیشتر خواهد بود.

6-      مخابرات: عادل شدن بدون مخابرات تقریبا محال است؛ شما تقریبا به تمامی شماره تلفن‌های ایران نیاز دارید. این بانک اطلاعاتی شما باید این قدر کامل باشد که بتوانید برای پیدا کردن مسئولان فدراسیون پای مادرزن و کل فک و فامیل را به برنامه بکشانید. دیگر فایده مخابرات برای شما پیامک است، برای یک برنامه 90 باید بتوانید هر دقیقه تعدا پیامک‌ها را اعلام کنید و قربون صدقه مخاطب بروید.

7-      دکور: هر سال دکور برنامه را عوض کنید، سایز تلویزیون توی استودیو را دوبرابر کنید، یک پیچ گوشتی و انبردست را برای افزایش طنز برنامه در دکور جا بگذارید.

8-      لغت‌سازی: آمار می‌گوید تعداد واژگانی که در طول این سال‌ها فردوسی‌پور به ادبیات فارسی اضافه کرده است از پیشنهادهای فرهنگستان ادب پارسی بیشتر بوده مانند بازیکن گل‌نزن، کاپیتان همیشه معترض، ...

9-      نام‌گذاری: از ابتدا روی تمامی فوتبالی‌ها نام بگذارید: اف سی استیل بالیوود، آقای امیرکبیر، آقای خاص، اون آقاهه...

10-  مونولوگ نویسی: در این سبک باید قادر باشید به شیوه مسعود کیمیائی مونولوگ بنویسید؛ مثلا بگوئید: خداحافظ جام‌جهانی! خداحافظ برانکو!  یا بگوئید :چه پایان تراژیکی داشت این بازی یا بگوئید: کریمی همه رو فریب می‌ده، حالا خودشم فریب می‌ده و توپ رو جا می‌ذاره یا پیروز قربانی با این گل تیم پیروزی رو قربانی می‌کنه تا استقلال پیروز این میدان باشه، عبداله قوسی ضربه کرنر رو میزنه؛ ضربه کرنر رو اتفاقا قوسی هم میزنه


فید صراحی


گشت ارشاد


عکس‌ها همیشه شاهدان ابدی تاریخ بوده‌اند. اما در ورای صامت بودن‌شان و در پشت تمام صحنه‌پردازی‌ها و سندسازی‌های تاریخی عکس‌های خبری، این چشم سوژه‌هاست که زبان می‌گشایند و حقیقت را عیان می‌سازد. عکس فوق مربوط به مدرسه دخترانه عصمتیه شیراز است. تاریخ عکس مربوط می‌شود به سال 1314 ه.ش. همان سالی که رضاخان قلدر به تاسی از آتاتورک، پوشش زنان ایرانی را چون دملی دانست که باید با نیشتر آن را از بین برد. این عکس شاید برای عرض ارادت بر شاه دیکتاتور آن زمان گرفته شده است. ولی در ورای آن، این چشمان دختران معصوم است که حقیقت را نمایان می‌کند و از غمی سخن می‌گوید که در تک‌تک چشمان سوژه‌ها موج می‌زند. دختران این عکس با حکم رضاخانی متمدن شده‌اند ولی غم چهره‌شان می‌گوید که آنها را گوئی به مسلخ می‌برند. آنها خوشبخت نیستند. اکنون 76 سال از آن روز گذشته است و تاریخ می‌گوید که رضاشاه و فرزندش با تکیه بر قذاق‌ها و شعبان بی‌مخ‌هایشان نتوانستند زن ایرانی را وادار به سر فرود آوردن در مقابل بینش کجشان کنند و اکنون در سال 1390، حکومت، دختران ایران را از حیوانات وحشی درنده‌تر می‌پندارد و دوباره بر پایه‌ی قدرت بی‌حصرش می‌خواهد پوشینه بر سر دختران و زنان این مملکت کنند.

مرد تانک‌ها


مرد تانک‌ها یا شورشی ناشناس، لقبی است که رسانه‌ها به وانگ ویلین دادند. یک شهروند تنهای پکنی در خیابان صلح ابدی، سد راه کاروان تانک‌هائی شده است که قصد جان انسان‌ها را دارند. کاروان تانک‌ها سعی می‌کند که راه خود را کج کند و از کنار دانشجوی شجاع چینی بگذرد(به حرکت قوسی تانک‌ها دقت کنید). اما، وانگ ویلین چابک‌تر از این آدمکش‌های تنبل و غول‌پیکر است و دوباره در مسیر تانک‌ها قرار می‌گیرد.

عزم و اراده انسان همیشه پیروز است؛ حالا می‌خواهد حریف تانک‌های زشت و بدهیکل باشد یا شکنجه‌ی حیوانی افسار گسیخته در زندان. حالا می‌خواهد نبرد داود و جالوت باشد یا دانشجوی چینی با تانک‌ها. رضا قاسمی در کتاب ازها می‌نویسد: فرقی نمی‌کند که خیابان‌ها را مردم تصرف کنند یا، به خاطر ترس از حضور مردم، پلیس آنجا را اشغال کند. در هر صورت این اراده مردم است که خیابان‌ها را به تصرف خود درمی‌آورد.

فید صراحی



Pinehole



هرسال، تعداد زیادی توریست به ونیز می‌روند که غالبا یک دوربین عکاسی به همراه دارند. از توریست‌های عادی که دوربین‌های کامپکت به همراه دارند تا عکاسان حرفه‌ای که دوربین‌های حرفه‌ای بازتابی با رزلوشن بالا و لنزهای جورواجور همراه دارند که با آن‌ها می‌توان هر عکسی با شارپنس فوق‌العاده ثبت کرد. اما خلاقیت در عکاسی، به هیچ‌کدام از موارد فوق نیازی ندارد. راب گارنر ولی به همراه خود تنها یک دوربین PINHOLE دست‌ساز می‌برد. یک جعبه ساده چوبی با یک سوراخ در جلوی آن و میخی که حکم شاتر را دارد. این دوربین لنز ندارد. سنسورهای دیجیتال هم همین‌طور. نورسنجی توسط چشم عکاس انجام می‌شود و تخمین مدت زمان نوردهی به نگاتیو. نتیجه اما فوق العاده است. تصویری به ثبت می‌رسد که به اعتقاد نگارنده شاید زیباترین عکسی‌ست که تا کنون از ونیز ثبت گردیده است.


فید صراحی