ماجراهای آقای 13

    به دنبال افزایش احتمال حضور احمدی نژاد در بازی امروز عصر ایران مقابل امارات ،جمع کثیری از هواداران فوتبال عاجزانه از رئیس جمهور خواستند که از تصمیم خود منصرف شود .

   این عده در حالیکه به دست و پای وی افتاده بودند ،ضمن یادآوری خاطره تلخ حضور رئیس جمهور در بازی مقابل عربستان و فینال کشتی جهان ،به رئیس جمهوری گفتند که این آخرین شانس برای حضور ایران در جام جهانی می باشد .

   به گزارش خبرنگار ما عده ای نیز با بازکردن مچ بندهای سبز ،درحالیکه شناسنامه خود را در دست دادند گفتند حاضرند تعهد بدهند که در صورت عدم حضور رئیس جمهور در ورزشگاه ،به او در انتخابات رای خواهند داد.

منحوس ترین رئیس جمهور تاریخ ایران

لینک این مطلب در با.لاترین

زنده باد احمدی نژاد

    وقتی مهدی کروبی سخن از پرونده اردبیل و وام میلیاردی صادق محصولی برد و یا زمانی که  از احمدی نژاد خواست که در مورد آن حواله هفتصد میلیون دلاری بانک مرکزی توضیح دهد ،یاس عجیبی وجودم را فرا گرفت . ولی افسوس و حسرت  من هرگز برای افشاگری یک سندمالی دیگر نظام  نبود ،چرا که همانطور که احمدی نژاد می گفت اگر واقعا چنین چیزی وجود داشت کروبی و دوستانش سال ها پیش در موردش در روزنامه شان سوداگری می کردند .

   هرگز قصد تطهیر احمدی نژاد را ندارم و اتفاقا این بار می خواهم احمدی نژاد را متهم کنم . می خواهم او را متهم کنم به رواج دروغگوئی و نهادینه کردن آن در جامعه  .،کاری که او به خوبی در نهاد جامعه پی ریزی کرده است . ادعاهای امشب مهدی کروبی چیزی نبود جز یک پاک نویس تمام عیار از سرمشق روش های انتخاباتی آقای رئیس جمهور . متاسفم که در کشوری زندگی می کنم که راه همه چیز گم شده است . دروغ و راستی هیچ مرزی ندارند و خطا و صواب گوئی یکی شده اند . 

    آقای احمدی نژاد ! این ها نتیجه همه ی دروغ هائی ست که در این چهار سال به ما گفته ای .آری عزیز ! تو خوب مردم را  می شناسی ولی از جنس مردم نیستی . خوب می دانی که این ملت حافظه تاریخی ندارند و چنان آمارهایت را با جدیت توضیح می دهی و از رشد اقتصادی سخن می گوئی که انگار در بهترین کشور دنیا زندگی می کنیم . دولت بعدی هم همین حرف ها را خواهد زد . خواهد گفت که دولت های قبلی همگی خائن بودند و فاسد . خواهند گفت که ما هیچ اشتباهی در پرونده خود نداشته ایم .ولی بر فراز خرمنی از رویاها و آرمان های سوخته ما خواهیم ماند و تو ،آقای رئیس جمهور ،تا به یاد بیاوریم نطق انتخابات ریاست جمهوری آدلی استیونسون که می گفت : به رقبایم پیشنهاد معامله می کنم که آنها  از دروغ گوئی درباره ی ما دست بردارند تا من هم از گفتن حقیقت درباره یانها دست بکشم .

 

حکایت احمدی نژاد و برادر حاتم طائی

حاتم طائی را برادری بود سخت مشتاق نام و شهرت و هرگاه که شهرت برادرش را در دست و دلبازی می دید ،غمی عجیب بر دلش می نشست . حکایت کرده اند که وی تلاش بی حد و حصری نمود برای کسب شهرتی جهانگیر ولی از آنجا که هدف او در کار خیر به سبب شهرت بود ،تیرش به سنگ می خورد و دنیا بر سرش خراب ! تا آنجا که روزی  وی از کسب شهرت از روی انجام کار نیک پشیمان گشت و بر سرچشمه آب زمزم رفت و در آن به اندازه ی تمام عقده های فرو خورده اش شاشید تا تنها نفری باشد که چنین کاری کرده است !

چقدر خوب گفتی سید(+) که :

بعد از چهار سال، سرانجام یک نفر به محمود احمدی‌نژاد گفت: ساکت.
 بعد از چهار سال، سرانجام احمدی‌نژاد مجبور شد هم‌زمان به «قانون و اخلاق» تن بدهد و سکوت کند.
اما، دیگر برای احمدی‌نژاد خیلی دیر شده بود...
دیگر خیلی دیر شده است...

میرحسین و احمدی نژاد از دیدگاه طالع بینی

میرحسین موسوی :(۷مهرماه ۱۳۲۰ سال گاو)

مرد متولد مهرماه ،معتدل،خوش سلیقه و با انصاف است . محیطی آرام را برای زندگی ترجیح می دهد .گاها تنبل و بی اعتناست که این خصوصیت وی در بعضی مواقع موجب رنجش دوستان شان می شود . از هوشمندانه ترین و منطقی ترین راه برای رسیدن به هدف خود استفاده می کند . در زندگی شان ،مورد فوق العاده ای وجود ندارد که برایش به آب و آتش بزنند . در عقیده خود بسیار راسخ و ثابت قدم هستند .از بی نظمی واقعا متنفر است . تمایل شدید و غیرقابل اجتنابی او از سبک و سنگین کردن امور ،گاها موجب رنجش دوستان می شود .

محمود احمدی نژاد:(۶آبان ماه ۱۳۳۵سال میمون)

تیزهوش،با اراده،خواستار هدف های بزرگ و البته دروغگو . مرد متولد آبان ماه مملو از هیجان و بلند پروازی است . ظاهری آرام دارد ولی روحیاتش با آرامش و سکون سازگاری ندارد . از باخت نفرت دارد.  می تواند زندگی مرتاض گونه در پیش بگیرد ، کم بخوابد و کم بخورد . انتقام و عکس العمل های خشمگینانه او بسیار سوزنده و خطرناک است . به راحتی دروغ می گوید. تخیل فوق العاده ای دارد .گاه حوادث را در ذهنش چنان بسط می دهد که نمی توان بین واقعیت و تخیل مرزی قائل شد و چنان از آن دفاع می کند که هرکس با شنیدن آن ایمان می آورد.

پی نوشت : در کمال تعجب این مطلب از کتاب طالع بینی هندی گلچین شده است .

 لینک این مطلب در بالاتر.ین

 

فرزند ملت شماره 1

خاطرات منتشر نشده مرد دوست داشتنی ایران!

۱-یک روز یک خانمی اومد دفتر رئیس جمهوری و هی گریه کرد و می گفت : تو رو خدا کمکم کنین ،شوهرم بیکاره ! یک لحظه دیدیم اشک توی چشای دکتر جمع شد و گفت به خدا قسم کاری می کنم که شوهرت از همه مردم دنیا بیشتر شغل داشته باشه . بعدا فهمیدیم که اون زن فاطمه رجبی بوده و همسرش غلامحسین الهام !

۲-یک روز دیدیم یکی از روستاهای ساری اومده و میگه آقای دکتر ! چون من طرفدار شما بودم ،نمره ی انضباطم رو کم کردن،دکتر به شدت عصبانی شدند و همون جا دستور پیگیری سریع مشکل وی رو کردند . همین عنایت دکتر بود که این روستائی تونست ادامه تحصیل بده و نهایتا مدرک دکتراشو از آکسفورد !!! بگیره بدون اینکه حتی یک کلمه انگلیسی بلد باشه

۳-بچه های روابط عمومی یک نامه ی عجیب رو نشون دکتر دادن که یک کشاورز یا زارع !!! اون رو نوشته که درددل کرده هیچ کس بهش زن نمی ده، دکتر یه نگاهی به بقیه انداخت و گفت: مگه مشکل جوونای ما،موی سرشونه ؟ و این فرد با این جمله از لحاظ امنیت اجتماعی ارتقا پیدا کرد و رئیس پلیس تهران شد .

۴-دکتر الهام تعریف می کرد که عصر روز جمعه ای بود که گفتند یک آدم صادق!!! پیدا شده و می گه محصولاتش !!! رو نمی تونه بفروشه و بخاطر همین ورشکست شده . دکتر همون جا دست کرد توی جیبش و پول هاشو با این فرد نصف کرد و چیزی در گوش این فرد زمزمه کرد . ظاهرا این فرد از اون نصیحت دکتر درس نمی گیره و پول دکتر هی برکت می کنه و هی برکت می کنه تا اینکه می شه وزیر کشور!

۵-خانواده دکتر تعریف می کنند که آقای دکتر خیلی اهل شوخی وشرط بندی هستند . یک بار با عمو رحیم شرط می بندند که چه کسی می تونه بیشتر چرت و پرت بگه و اون یکی نخنده . پسر دکتر می گه  سال هاست که دکتر و آقای مشائی سر شرط شون هستند.

همین مطلب در با.لاترین

 همبن مطلب در آی .طنز

و همین مطلب در با.لاترین با تیتری دیگر

انواع گونه جانوری

شاعر، عاشق شکست خورده ای است که می خواهد برای غم شکست عشقی خود هم درد پیدا کند .

سارق ادبی ، شاعری است که در استفاده از صنعت تضمین افراط می کند .

منتقد شعر ،کسی است که دوست دارد شعر بگوید ولی نمی تواند و چون نمی تواند از همه شاعرها ایراد می گیرد .

شاعر بد ، کسی است که در روز چیزهای آبکی زیاد می خورد

شاعر مودب ، کسی است که در معرض دود!!!! و آلودگی های هوا قرار نمی گیرد

شاعر مثبت ، کسی است که به تمامی خوانندگانش بدون در نظر گرفتن آپارتاید جنسی جوابگو است .

شاعر سبک پست مدرن ،کسی است که می خواهد پیتزا را در آبگوشت تیلیت کند .

شاعر با جنبه ، کسی است که اگر یه چیزی یاد گرفت در جلسات نقد به دخترها نگه که شعر رو رها کنید برید گلدوزی .

 شاعر خوب در روز زیاد سراغ آب و شنگول و منگول را نمی گیرد .

شاعر بامرام ، وقتی جایزه نگرفت نسبت به خانواده هیئت داوران عرض ارادت نمی کند.

شاعر جوانمرد ، برای یک ربع سکه ، ......درجشنواره ........نمی فروشد.

 

چرا احمدی نژاد بی عرضه نیست ؟

۱-آدم‌های بی اراده و بی عرضه با همه مشورت می کنند ولی احمدی نژاد با کسی مشورت نمی کند.

۲-آدم‌های بی‌عرضه در مقابل انتقاد، سرخم می کنند ولی احمدی نژاد تو سر منتقدها هم می زند و بزغاله خطابشان می کند .

۳-آدم‌های بی‌عرضه حرف همه را گوش می کنندولی کسی وجود ندارد که احمدی نژاد از او حرف شنوی داشته باشد .

۴-آدم‌های بی‌عرضه قیافه‌ای مظلوم و معصوم دارند و لبخند می‌زنند ولی احمدی نژاد لبخند بزند وحشتناک‌تر می شود .

۵-بی‌عرضه‌ها معمولا بی برنامه هستند ولی احمدی نژاد برای اداره این جهان و حتی جهان آخرت نیز برنامه دارد.

۶-بی‌عرضه‌ها از ترس آنکه سوتی بدهند، حرف نمی زنند ولی احمدی نژاد خیلی حرف می زند و از سوتی دادن هم نمی ترسد .

۷-بی‌عرضه‌ها از همه کارها و مسئولیت ها شانه خالی می کنند ولی احمدی نژاد از ریاست جمهوری گرفته تا ریاست فدراسیون فوتبال احساس تکلیف می کند.

۸-بی‌عرضه‌ها یک سال طول می‌کشد تا تصمیم بگیرند ولی احمدی نژاد به سبک چریک‌ها و پارتیزان‌ها تصمیم می گیردو عمل می کند.

۹-بی‌عرضه‌ها معمولا به همه اعتماد می‌کنند ولی احمدی‌نژاد به هیچکس حتی وزیرانش هم اعتماد ندارد، حتی خودش!

۱۰-بی‌عرضه‌ها حکومتشان طولانی است ولی احمدی‌نژاد مگر به خواب ببیند که چهارسال دیگر رئیس‌جمهور باقی می ماند.

 

10درس مهم از مزرعه حیوانات

مزرعه حیوانات

۱-گوسفندها در تمامی قسمت های داستان ، حضور چشمگیری دارند ، همیشه با سیاست های ناپلئون موافقند ، هیچ گاه اعتراض نمی کنند ، حتی نهایت سر پیچی آنها از نظام برده داری ناپلئون ، چیزی جز علف خوردن پنهانی از مزرعه نیست .اما جالب تر انکه جورج اورول نویسنده داستان با زیرکی خاصی در داستان نامی از آنها نمی برد و در همه جای کتاب از کلمه گوسفندان در کتاب نام می برد . در حالیکه در کتاب ، خوک ها ، اسب ها ، بزسفید مزرعه ، کلاغ و حتی الاغ پیر مزرعه با نامی خاصو منحصر بفرد یاد می شوند .

نتیجه اخلاقی : گوسفند نباشید  ...لطفا!

۲-بنجامین الاغ پیر مزرعه ، خواندن ونوشتن بلد است ولی اعتقاد دارد که هیچ چیز ارزش خواندن ندارد . برای خوک ها چنان کار می کند که برای آقای جونز صاحب قبلی کار می کرد ،نه اضافه کار می کند و نه اهل کم کاری است ، نه در جنگ بین حیوانات شرکت کرد و نه در شورش ابتدائی ، و در آخر با چند حبه قند و روبان قرمزی که انسانی به او می دهد از مزرعه می گریزد و به خدمت مرد بارکشی در می آید و چقدر لذت می برد !!!!

نتیجه اخلاقی : الاغ هم نباشید ....اگر توانستید

۳-باکسر ، اسب عظیم الجثه ، تقریبا به اندازه  تمام همه حیوانات کار می کند او فقط چند حرف از حروف الفبا را می داند و سهم اصلی را در ساختن مزرعه حیوانات دارد و بارها در جنگ ها از خود گذشتگی می کند و همیشه به خوک ها وفادار است . ولی به محض آنکه پیر می شود ، ناپلئون او را به کشتارگاه می سپارد تا حتی استخوانش را بفروشد .

نتیجه اخلاقی : اگر در جائی زیاد کار می کنید حداقل حروف الفبا را یاد بگیرید. اگر سلاخی شدن را دوست ندارید.

۴-سگ ها ، فارغ التحصیلان مدرسه ناپلئون هستند ، آنها علاقه ای به خواندن چیزی غیر از هفت حکم ناپلئون نیستند . اسنوبال را از مزرعه بیرون می کنند ، به فرمان ناپلئون چندین حیوان را می کشند ولی ناپلئون هرگز به آنها پستی نمی دهد اگرچه که بارها جان ناپلئون را نجات می دهند ولی  جایشان همیشه بیرون از خانه است .

نتیجه اخلاقی :....

۵-ناپلئون به محض آنکه ، اسنوبال را از مزرعه خارج کرد ، جلسه هم اندیشی با حیوانات را برهم زد و اعلام کرد که از این پس تمامی تصمیمات را خوک ها به نمایندگی از آنها خواهند گرفت و یک جورهائی سازمان رو منحل کرد !!! و حتی به حیوانات گفت چون کار خوک ها فکری است آنها مجبور هستند که شیر و سیب بخورند در حالیکه آن را دوست ندارند. و بخاطر آنهاست که شب ها در طویله نمی خوابند و در اتاق انسانها استراحت می کنند.

نتیجه اخلاقی : هیچ وقت  زحمات کسی را زیر سوال نبرید

۶- وقتی که طرح آسیاب که توسط ناپلئون طراحی شده بود شکست خورد و بی کفایتی ناپلئون محرز گردید . ناپلئون دستور داد که به مدت سه روز جیره غذائی حیوانات را بیشتر کنند .

نتیجه اخلاقی : از افزایش حقوق و سود دریافتی همیشه نباید خوشحال بود

۷-ناپلئون با شایعه سازی و ایجاد توهم توطئه کاری کرده بود که حیوانات ناخودآگاه هر تقصیری را گردن اسنوبال می انداختند و حتی مرغ ها تخم گذاشتنشان و گاوها برای آب نوشیدنشان هم از ناپلئون تشکر می کردند.

نتیجه اخلاقی :××××××××××××× 

۸-اسکوئیلر معاون ناپلئون در جائی از داستان می گوید تولید مواد غذائی به دویست و حتی پانصد درصد بیش از گذشته رسیده  ودر طول تاریخ حیوانات تا کنون سابقه چنین رونقی وجود نداشته است ولی حیوانات همچنان گرسنه هستند و دلشان می خواهد که این اعداد کمتر بودند ولی شکمشان سیر بود.

نتیجه اخلاقی :  فیشر یکی از بزرگترین آماردان های تاریخ  می گوید هیچ چیز به اندازه آمار به دروغگویان کمک نمی کند.پس گول آمارهای کسی را نخورید

 ۹-زمانی که همه حیوانات فکر می کردند که ناپلئون مشغول مذاکره با همسایه چپی است ، او در حال مذاکره با همسایه راستی بود . و زمانی که همسایه راستی سر او کلاه گذاشت او اعلام کرد که این توطئه اسنوبال بوده است .

نتیجه اخلاقی : حقایق همیشه آن طور نیست که شمافکر می کنید.

 

۱۰-ناپلئون همان OOOOÅÅÅÅÅõõخوک ها OOOOÅÅÅÅÅõõبه زودی کار به ÅÅÅÅÅõõه آنها دیگر حتیOOOOÅÅÅÅÅõõ فقط اصولی ÅÅÅÅÅõõجاه‌طلب و خرده‌بین OOOOÅÅÅÅÅõõ تثبیت قدرت خود OOOOÅÅÅÅÅõõبر زبان برانند؛اما آگاه باشید که آنها حیوانOOOOÅÅÅÅÅõõو خاک بر سرOOOOÅõ و  .

نتیجه اخلاقی :؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

لینک این مطلب در بالات.رین

اگر داستان را نخوانده اید ،خلاصه ی داستان را در ادامه مطلب می توانید بخوانید

ادامه نوشته

روزی که من متولد شدم ؟

    ناگاه در چشمان من زل می زنی و می گوئی " چه خبر؟" و این چه خبر از هزارتا فحش آب نکشیده هم دردناک تر است . اصلن دوستی ها ، از یک جائی که می گذرد ، حرف زدن نمی خواهد برای انتقال احساس ،نه آنکه حرف جدید نمانده باشدبرای گفتن ،بلکه بخاطر آنکه هنوز گفته نشده ،آن را در می یابی ،احتیاج به نگاه کردن هم ندارد ،در خاطرش هم که بگذرد ،سریع درک می کنی که چه چیزی در سر می پروراند .

    ناگاه در چشمان من زل می زنی و می گوئی " چه خبر؟" و این چه خبر مرا می برد تا پای چوبه دار ،تا انتهای درماندگی . تا به حال هیچ اعدامی خاطرات خودش را بازگو نکرده است و گرنه می فهمیدی که وقتی کلکت کنده است که چشمت می افتد به طناب دار ، نه وقتی که آن بالا تلو تلو می خوری !

    به من گفتی چه خبر و من همان موقع بود که تا آخر حرف هایت را خواندم ،لازم نبود حاشیه بچینی و دلیل بیاوری و آسمان و ریسمان به هم ببافی . تا آخر حرف هایت را حتی از تو بهتر می دانستم . بخاطر همین بود که هر لحظه که می گذشت آرامش من بیشتر می شد و اضطراب تو !

    همین که گفتی چه خبر ، معلوم بود مثل همیشه عجله داری که حرفت را بزنی ،از بس که عجول بودی ،صبرت نبود ، نمی توانستی آرام یک جا بشینی و یک بار تقدیر را نظاره کنی . سوالی که در وجودت پیدا می شد مثل ماهی افتاده بر شن داغ ، به این سوی و آن سوی می زدی و گرنه آن گونه شب تولدم را که همیشه ملال آورترین روز زندگیم بود ،این گونه به ابدیت پیوند نمی زدی تا هزار سال هم که بگذرد به خاطر بیاورم که حتی یک شب به خاطر من تحمل نکردی و من فهمیدم که عشق دگر خواه است .

    گفتی چه خبر و این کامل ترین جمله ای بود که می توانستی بگوئی ،چرا که این گونه دوست داشتن من از بی خبری بود ، از ندانستن ام ،از نابلدی ام . حالا اگر هزار سالگیم را هم تولد بگیرم ،دلم برایت تنگ نخواهد شد ،هوس لب هایت را هم نخواهم کرد . حالا دیگر خوب از دنیای عاشقی خبر دارم ،حالا خوب می دانم که عشق حتی به اندازه یک نخ سیگار هم واقعیت ندارد و اصلن بیهوده بود که من به آب و آتش می زدم . تو جزو اشیا شده بودی ،مثل دیوار ،مثل صندلی ،و این مطلب را همان موقعی دریافتم که دستانت را سرد تر و سخت تر از سنگ یافتم و فهمیدم که عاشق ،محکوم به اعدامی ست که حتی زمان اجرای حکم خویش را هم نمی داند و شک و تردید و ناامنی است که عشق را می سازد ،باید هر روز و هر شب منتظر ماند برای روز اعدام . عاشقی و آسایش با هم جور در نمی آید . اصلن وصال ، بزرگترین جنایتکار عالم است ، فاتحه ی همه ی دوستی ها را می خواند ،پدر همه عاشقی ها را در می آورد ،تو می توانستی در زندگی من تبدیل به اسطوره شوی ، اما نگذاشت .

    حالا که یک سال بزرگتر شده ام ، فهمیده ام که اگر می خواهی دوستت داشته باشند ، هرگز نباید اعتراف کنی که عاشق شده ای ، نباید با تمام وجود خواستن شوی که ملال آور به نظر برسی . باید کمیاب باشی و سرد ! باید هرچه دلت خواست را دور بریزی تا به خواست دلت برسی ، باید پنهان کنی و دروغ بگوئی . فهمیدن این حرفها ، اصلن تبریک دارد ؟

فاطمه رجبی خودکشی کرد!

محمود احمدی نژاد هرگز گمان نمی کرد که اهدای یک کتاب توسط او به رئیس جمهور آمریکا ، باعث خودکشی نویسنده آن کتاب شود .

فاطمه رجبی ،یادداشت نویس دولت نهم و نویسنده ی کتاب احمدی نژاد،معجزه هزاره سوم ،عصر دیروز با طناب دار به زندگی خود پایان داد. فاطمه رجبی در تنها نامه ای که از وی به دست آمده ،علت خودکشی خود را اهدای کتاب توسط محمود احمدی نژاد به اوباما ذکر کرده است و نوشته است : هرگز گمان نمی کردم روزی فرا برسد که اوباما،دوست قدیمی رفسنجانی،رفیق گرمابه و گلستان خاتمی خائن و مواجب بگیر قالیباف ،سطر سطر کتاب را از دیده بگذراند . وی همچنین در این نامه هدایت و توبه را برای همه ی مسئولین را به جز احمدی نژاد از خداوند خواستار شده و گفته است خداوند نگذرد از کسانی که باعث شدند احمدی نژاد به اوباما کتاب هدیه کند .

غلامحسین الهام ، همسر فاطمه رجبی و هزاران شغل دیگر که هفته پیش به نویسندگی این کتاب منصوب شده بود ، در حالیکه نمی توانست خوشحالی و شعف خویش را پنهان کند اعلام کرد آزادی بزرگترین نعمت خداوند است و قدر عافیت را کسی می داند که به مصیبتی دچار شده باشد .وی همچنین اعلام داشت او مطمئن است که مرگ همسرش توطئه اصلاح طلبان است و ضمن تقبیح این عمل اذعان داشت که خانواده مرحومه رجبی از هیچ کسی شکایتی نداشته و تشکر نیز می کند.

خانواده مرحوم مصدق ،بازرگان و نوادگان داریوش کبیر نیز طی اطلاعیه ای عجیب از خانواده مرحوم رجبی خواستند که در صورتی مرحومه از دیار باقی به خواب شان آمد،از وی بخواهند که با اجدادشان هیچ کاری نداشته باشد .