ازاله بکـ.ـارت به سعی حافظ
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۹ ساعت 12 توسط صراحی
|
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
که گم شد آنکه در این ره به رهبری نرسید
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
گفتم خراج مصر طلب میکند لبت
رقم مهر تو بر چهرهی ما پیدا بود
یارب این نودولتان را با خرِِِ ِ خودْشان نشان
گفت آن روز که آن گنبد مینا میکرد
ترک مست است اگر میلی کبابی دارد
امروز که در دست توام مرحمتی کن
توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج